،سلام عرض ميشه به محضر دوستاي گلم ،
امروز سي امين روز از يازدهمين ماه سال نود پنج هستش .و من تنها غرق در رويايي شيرين دادستاني دارم درس ميخونم و با تفكري بر حال ،به لحظه هاي يخ زده گذشته جان و روحي تازه مي بخشم .تو دنيايي محدود و پيچيده ما ادما، هر ادمي فارق از سود و منفعت ،دست به معارضه هايي زده كه هميشه تفكرش بر اين بوده كه، اون چه رو ميپردازه قطعا كم ارزش تَر از اون چه رو كه بدست مياره اس
،و با اين افكار نارنجي مرده هميشه يه سري خطايي فاحشي انجام ميده كه يقينا محمول بر فساده ، ادماهاي هستن كه با سوء استفاده جنسي از الفاظ ،الفاظ مرده الفاظ كلاه سفيد مشكي مات دست به خودكشي ترويجي ميزنن ،و هيچگاه از جهل مطلق خودشون مطلع نميشن ،حس و حال يه ادم هميشه وأم گير از اتفاقات اينده و محيط اطرافشه، و اون هيچ زمان نخواهد فهميد كه اتفاقات محيط رو خود مفردش به واقعيت وصل ميكنه،
در اين بين حس آيي هستن كه ما رو به هر سمتي سوق ميدن و ما بي اطلاع از مفهوم مطلق حادثه، خودمونو به دست باد ميسپاريم اتفاقاتي كه منتظريم رخ بده تا سر خوشو سر مست بشيم و چند دقيقه يي عضلات سرد صورتمون در هم بپيچه و غزلناز بابا...
ادامه مطلبما را در سایت غزلناز بابا دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 5esmail-khanshire بازدید : 11 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 4:08